Presentazione
- Iran, Islamic Republic Of
- Registrato oltre 8 anni fa
- law (contracts), medical, management, engineering, oil & gas
- MemoQ
- ProZ.com
- Iran Rial (IRR - ﷼)
- ازکاندوم, های
I am kind and friendly to customers. I respect them as they deserve.
I am on time, diligent and punctual.
54,218
Unità di traduzione
3,934
Concetti terminologici
I miei lavori
Esempio di traduzione Fruit
Fruit Esempio di traduzione
Partenza (English) | Arrivo (Persian) |
---|---|
Blackcurrant | انگورفرنگی سیاه |
Plant deeply to encourage plant to put out new shoots from the base. | بوته انگورفرنگی را در عمق زمین بکارید تا از ته جوانه بزند. |
Chop very old stems (>4 years) during late summer. | ساقه های( 4 ساله)پیر را در اواخر تابستان ببرید. |
Chop up pruned bits into 15 cm lengths and plant as cuttings - burying at least 5cm in moist soil outdoors. | قلمه های هرس شده را به طول 15 سانتیمتر ببرید - قلمه را حداقل درعمق 5 سانتیمتری خاک مرطوب بیرون از منزل بکارید. |
Cuttings are fully hardy, will drop leaves in autumn and will re-sprout in spring. | قامه ها کاملا بادوام هستند ، برگهایشان درپاییز می ریزد و دربهار دوباره جوانه می رنند. |
Will fruit during following year. | سال بعد ثمر می دهند. |
Move bushes only in winter. | بوته های انگورسیاه را فقط زمستان جابجاکنید. |
If moving in summer, move during cold, rainy, cloudy weather. | اگر خواستید تابستان آنها را جابجا کنید ، باید هوا سرد، بارانی، و ابری باشد. |
Stand bush in water (add liquid fertiliser) whilst moving. | وقتیکه بوته را جابجا می کنید آن را در آب قراردهید ( به آن کودمایع بیفزایید). |
Lightly prune large roots to encourage root branching/new smaller roots. | ریشه های بزرگ را به آرامی هرس کنید تا از ریشه شاخه شاخه شده/و ریشه های جدید کوچکتر بوجود آیند. |
Pull out all traces of weeds and their roots - especially bindweed roots (white spaghetti/noodle resembling roots). | همه علف های هرز و ریشه های هرز را بکنید- مخصوصا ریشه های پیچک (سفید شبیه اسپاگتی/ماکارونی ) را از ته بکنید. |
Fill new hole with water, plant, drench soil with water and water well for following month. | چاله تازه را از آب پرکنید ، نهال را بکارید، خاک را و محل کشت گیاه را به خوبی در طی یک ماه آب دهید. |
Mulch soil around moved plant and prevent weeds. | اطراف گیاه جابجا شده خاک مالچ بریزید و از رویش گیاهان هرز جلوگیری کنید. |
Consider shading plant from direct sunlight for a month. | انگورسیاه از گیاهانی است که کاملا به نور آفتاب نیاز دارد، و باید به مدت یک ماه کاملا در معرض نور آفتاب قرارگیرد. |
Esempio di traduzione Finance
Finance Esempio di traduzione
Partenza (English) | Arrivo (Persian) |
---|---|
As a science, economics follows the scientific method. | علم اقتصاد، ازروش علمی تبعیت می کند. |
Hypotheses are developed from observations, and are tested to ensure validity (usually in economics this simply involves more observation). | فرضیه های مطرح شده درعلم اقتصاد ریشه در مشاهدات و اظهارات متخصصین این علم دارند، و برای تضمین اعتبار آن( معمولا در علم اقتصاد، مستلزم ملاحظه و نقطه نظرات بیشتری می باشد. |
For results to be valid, an hypothesis must be capable of predicting an outcome more than once. | فرضیه باید به منظور کسب نتایج معتبر، قادر به پیش بینی بیشتر باشد، یکبار پیش بینی کافی نخواهدبود. |
Economists are usually involved in theoretical economics and use their observation of facts to interpret them in a meaningful way. | معمولا اقتصاددانان علم اقتصاد نظری را مورد بررسی قرارداده اند وبراساس مشاهدات و اظهارنظرهای خود حقایق را به روش معنی دار تعریف می کنند. |
They use cause and effect relationships to establish economic theories or principles. | از رابطه علت و معلول برای بیان نظریه ها و اصول علم اقتصاد استفاده می کنند. |
Over time, a theory or principle may become accepted as universally true, at which point it becomes a law. | به مرورزمان،وقتیکه تئوری و اصل اقتصاد به عنوان یک حقیقت جهانی پذیرفته شد ، به عنوان یک قانون، زیبنده علم اقتصادمی گردد. |
A law is generally always considered to be true. | عموما همیشه به قانون به عنوان یک حقیقت کلی نگاه می کنند. |
A caveat to all of this is that all economic theories, principles, and laws are generalizations or abstractions. | نکته قابل توجه این است که نظریه ها و اصول وقوانین اقتصاد به خاطر سهولت بخشیدن حل یک مشکل خاص مطرح می گردند. |
They simplify the actual picture, even more so because of ceteris paribus. | ناگفته هایی هستند که باید گفته شوندتا بتوان به یک تصورکلی دست یافت. |
A law, though almost always true, may prove false under special circumstances. | هرچند همیشه قانون یک حقیقت است، ممکن است تحت شرایط خاص، اثبات شود که نه اینگونه نیست. |
Like other social sciences, economics cannot apply universal rules because humans sometimes act irrationally. | علم اقتصاد، نمی تواند همانند سایر علوم اجتماعی از قوانین عمومی استفاده کند ، چون گاهی وقتها کارهایی که ما انشانها انجام می دهیم نامناسب و غیرمنطقی هستند، با عقل جوردرنمی آیند. اوقات |
Esempio di traduzione Religion
Religion Esempio di traduzione
Partenza (English) | Arrivo (Persian) |
---|---|
God is a mystery that is experienced best when enlightened. | خدای بزرگ سرنهانی است که اگرسعی کنی اورابشناسی بیشتر به عظمت او پی خواهی برد. |
We can only say that it is good to live in God. | تنها چیزی که ما می توانیم بگوییم ، آن است که طوری باید زندگی کنیم تا خدای بزرگ ازما راضی باشد. |
It is better to be enlightened than not enlightened. | سعی کنی خدای خود را بشناسی بهتراست تا او را نشناسی و به عظمت او پی نبری. |
Enlightenment is the deeper purpose of life. | تعمق بیشتر درزندگی و پی بردن به عظمت خداوندبزرگ یعنی تنویز، یعنی روشن بینی. |
Through enlightenment, we reach the kingdom of God. | به خدا اندیشیدن ما را به شناخت عظمت او نزدیک می کند. |
Enlightenment means inner peace, inner happiness and all-encompassing love for all beings. | تنویر افکار یعنی آرامش باطن، شادی و عشق همه جانبه به خاطر این همه هستی و موجودات هستی و از همه مهمتر، عظمت پروردگارازلی. |
An enlightened person lives in God. | شخص روشنفکر آزاده طوری زندگی می کند که خداوند بزرگ از او خشنود باشد. |
He or she sees God as a kind of light in the world. | به خدا به عنوان چراغ هدایت دنیا و نور می اندیشد، زندگی تمام موجودات هستی به نور وجود او وابسته است. |
He or she feels God in him or herself and around him or herself. | خدا را در خودش و درپیرامون خودش احساس می کند. |
He or she feels God as inner happiness, inner peace and inner strength and is aware that he or she is in a higher truth that can only be described as universal love. | شادی درون خودش ، آرامش باطنی خودش، و قدرت باطنی خودش را در خدا می بیند و می داند که خداوند حقیقت برتر و عشق عالم وجود است، همه موجودات عاشق عظمت الهی هستند. |
In each of the major religions, there are varied definitions of God. | درهریک از مذاهب بزرگ، خداوند به شکلهای متنوعی تعریف شده است. |
In the religions we also find the personal and abstract term of God. | ما در مذاهب به اسم خاص و اسم معنی خداوند بزرگ نیز پی می بریم. |
Many enlightened mystics think of God as a person and some others as a higher dimension in the cosmos. | برخی عارفان روشنفکر می پندارند که خداوند یک شخص است، و برخی دیگر عظمت الهی را برتر از عظمت عالم می دانند و او را قابل وصف نمی دانند. |
In Buddhism and in Hinduism the abstract term of God dominates. | دربودیسم و آئین هندو اسم معنی خدا نافذتر است. |
In Buddhism, the highest principle is called Nirvana and in Hinduism it’s called Brahman. | دربودیسم و در آئین هندو ، نیروانا و برهمن به معنی آرامش و آزادی کامل. |
Jesus referred to God as father. | حضرت عیسی مسیح خداوند بزرگ را... نامید. |
Moses referred to God more in an abstract fashion. | حضرت موسی کلیم الله بیشتر به اسم معنی خدا اشاره می کرد. |
His central definition of God was described with the words “I am.” | او "هستی خودش" را به وجود خدا نسبت داد و فرمود ما از خداهستیم. |
These words refer to God as a happy state of being where one experiences enlightenment. | این واژه ها کسی را سعادتمند می پندارند که خداوند بزرگ را شناخته باشد. |
In the words “I am” we find the main way to enlightenment. | درواژه های "من هستم" روش اصلی تنویر و خداپنداری را می بینیم. |
People need to develop a cosmic consciousness, a consciousness of the unity of all things. | مردم باید نسبت به عالم هستی، ونسبت به وحدت همه موجودات آگاه باشند. |
Thus the ego consciousness is lost. | بنابراین، مردم خودآگاه نیستند. |
Then one experiences pure consciousness, is one with everything and can only say: “I am.” | شخص دارای آگاهی محض ، دارای همه کمالات است و تنها "هستی خودش" را و هستی همه چیز را به وجود خداوند بزرگ نسبت می دهد. |
He or she cannot say “I am so and so.” | نمی تواندبگوید " من چنین و چنان هستم." |
He or she identifies with everything and everyone and is personally nothing and is simply consciousness. | خود را با سایر برابر می پندارد، و چیزی جز یک موجود آگاه نیست. |
God as a being who can take action helps us along the spiritual way. | خدای عالم هستی قادر است تا به تکامل جنبه روحی ما کمک کند. |
All enlightened beings are an incarnation of God. | همه روشنفکران جلوه ای از تجسم الهی هستند. |
If you connect with God or an enlightened being daily, you will be lead in the light. | اگر با خدای بزرگ ارتباط داشته باشی و هرروز به وجود اوو رضای او بیندیشی ، او تو را در پرتو نورخود هدایت خواهدکرد. |
Esempio di traduzione History
History Esempio di traduzione
Partenza (English) | Arrivo (Persian) |
---|---|
The complex situation of Catholicism in Great Britain had results in their Colonies. | وضعیت پیچیده کاتولیک دربریتانیای کبیر ریشه در مسعمرات آنها دارد. |
At the time of the American revolution, Catholics formed approximately 1.6% of the total American population of the original 13 colonies. | تقریبا درزمان انقلاب امریکایی، 1.6 درصد کل جمعیت 13 مستعمره اصلی را کاتولیک ها تشکیل می دادند. |
If Catholics were seen as potential enemies of the British state, Irish Catholics, subject to British rule, were doubly-damned. | اگردولت بریتانیا کاتولیکها را دشمن بالقوه خودش فرض می کرد، براساس قانون بریتانیا، آنها کاتولیکهای ایرلندی را بیشتر نکوهش می کردند. |
In Ireland they had been subject to British domination. | کاتولیکهایی که در ایرلند بودند تحت سلطه بریتانیا درآمدند. |
In America Catholics were still forbidden from settling in some of the colonies. | دولت بریتانیا همیشه به کاتولیکهای امریکا، اجازه نمی داد تا دربرخی مستعمرات سکونت کنند. |
Although the head of their faith dwelt in Rome, they were under the official representation of the Catholic Bishop of the London diocese, one James Talbot. | هرچند رهبرمذهب کاتولیک در رم سکونت داشت، اما اسقف کاتولیک مقیم لندن ، جیمز تالبوت رسما به نیابت از او آنها را رهبری می کرد. |
When War began, Bishop Talbot declared his faithfulness to the British Crown. | وقتیکه جنگ آغازشد، تالبوت زسما اعلان کرد که به ملکه بریتانیا وفادار است و وفادار خواهدماند. |
(If he had done otherwise, Catholics in England would have been in trouble. Anti-Catholic sentiment still ran high.) | (اگر او این کاررانکرده بود، کاتولیکهای بریتانیا به دردسرمی افتادند. بازهم ضعف ناشی از احساسات ضد کاتولیک بیشترشد.) |
He forbade any Colonial priest to serve Communion. | او کشیشهای مستعمره را از خدمت در آئین عشاء ربانی منع کرد. |
This made practice of the faith impossible. | این کارمانع ازآن شد تا پیروان مذهب کاتولیک بتوانند به اموردینی خودبپردازند. |
This created sympathy for the Colonial rebels. | این سبب شد تا مردم با شورشیان مستعمراتی احساس همدردی کنند. |
The Continental Army's alliance with the French increased sympathy for the faith. | پیمان ارتش قاره با فرانسه حس همدردی با مذهب را افزایش داد. |
When the French fleet arrived in Newport, Rhode Island, the colony repealed the Act of 1664 and allowed citizenship to Catholics. | وقتیکه ناوگان فرانسه واردنیوپورت شد، مستعمره نامبرده قانون 1664 رالغو کرد و به کاتولیکها اجازه داد تا درآنجا سکونت کنند. |
(This anticipated the provision of the Constitutional Bill of Rights which would strike anti-Catholic laws from the books.) | (این سبب شد تا براساس قانون اساسی با قوانین مدون ضد کاتولیک مقابله شود.) |
After the war, the Pope created an American Bishop, John Carroll -- a descendant of the same Carrolls who had helped found Maryland -- and an American Diocese communicating directly with Rome. | پس از جنگ، پاپ اسقف امریکایی، جان کارول را- که از تبار خانواده کارول بود که براساس گفتگوی مستقیم با رهبرکاتولیکها دررم ، مریلندراتاسیس کرد. |
The British government commanded General Thomas Gage to enforce the Intolerable Acts and shut down the Massachusetts legislature. | دولت بریتانیا به ژنرال توماس گیج دستورداد تا قوانین طاقت فرسا را به اجرا درآورد و مجلس ماساچوست را تعطیل کرد. |
Gage decided to confiscate a stockpile of colonial arms located in Concord. | گیج تصمیم گرفت تا سلاحهای ذخیره شده در کنکورد را توقیف کند. |
On April 19, 1775, Gage's troops marched to Concord. | در تاریخ 19 آوریل 1775، سربازان گیج به سوی کنکورد رژه رفتند. |
On the way, at the town of Lexington, Americans who had been warned in advance by Paul Revere and others of the British movements made an attempt to stop the troops. | درراه، درشهرلکسنگتون ، امرکائیهایی که از قبل پاول ریوربه آنها اطلاع داده بود و سایر نهضت های بریتانیایی سعی کردند تا جلو رژه سربازان رابگیرند. |
No one knows which side fired the first shot, but it sparked battle on Lexington Green between the British and the Minutemen. | کسی نمی داند که کدام طرف ابتدا گلوله را شلیک کرد، اما این سبب شد تا در لکسینگتون گرین بین بریتانیایی ها و شبه نظامیان امریکایی درگیری ایجادشود. |
Faced against an overwhelmingly superior number of British regular troops in an open field, the Minutemen were quickly routed. | شبه نظامیان امریکایی درمقابله با سربازان بریتانیایی در یک میدان آزاد جنگ سریع شکست خوردند. |
Nevertheless, alarms sounded through the countryside. | بااین وجود شیپورهای آماده باش درسراسر کشور به صدا درآمدند. |
The colonial militias poured in and were able to launch guerrilla attacks on the British while they marched on to Concord. | شبه نظامیان مستعمراتی وارد آنجا شدند و توانستند حملات چریکی برعلیه سربازان انگلیسی درحال رژه آغازکنند. |
The colonials amassed of troops at Concord. | درکنکورد مستعمره نشینها مملو از سربازن شدند. |
They engaged the British in force there, and they were able to repulse them. | آنها توانستند بریتانیاییها را درآنجا اسیرکنند، و قادربه عقب نشانی آنها شدند. |
They then claimed the contents of the armory. | سپس سلاحهای موجود درزرادخانه را مطالبه کردند. |
The British retreated to Boston under a constant and withering fire from all sides. | بریتانیاییها ازهرطرف زیر آتش مرگبار قرارگرفتند و به بوستون عقب نشینی کردند. |
Only a reinforcing column with artillery support on the outskirts of Boston prevented the British withdrawal from becoming a total rout. | فقط یک ستون تقویتی همراه با پشتیبانی توپخانه درحومه بوستون مانع از این شد تا سربازان بریتانیایی عقب نشینی کنند و کاملا شکست بخورند. |
The following day the British woke up to find Boston surrounded by 20,000 armed colonists, occupying the neck of land extending to the peninsula the city stood on. | صبح روزبعد وقتیکه بریتانیائیها به خودآمدند یا ازخواب غفلت بیدارشدنددیدند که 20000مستعمره نشین بوستون را محاصره کرده اند ، وباریکه سرزمین رو به شبه جزیره را اشعال کرده اند. |
Esempio di traduzione Engineering
Engineering Esempio di traduzione
Partenza (English) | Arrivo (Persian) |
---|---|
The differential is a device that splits power between 2 wheels. | دیفرانسیل دستگاهی است که قدرت را بین دو چرخ تقسیم می کند. |
As a car drives straight, its wheels will travel the same distance and rotate at the same speed. | زمانیکه خودرو مستقیما به حرکت درمی آید، چرخها تحت سرعت و فاصله شبیه به هم حرکت می کنند. |
When a car turns, the outside wheels will follow a longer path around the curve. | زمانیکه یک خودرو دورمی زند، چرخهای بیرون مسیرطولانی ترپیرامون منحنی مربوطه را می پیمایند. |
If the inside and outside wheels were connected by a mechanically solid axle, they would force each other to rotate at the same speed. | اگر چرخهای داخل و بیرون به میل فرمان محکم مکانیکی متصل می شدند، تحت نیروی یکدیگر با سرعت مشابه به حرکت درمی آمدند. |
The speed difference between the wheels on the shorter, inside path and the wheels on the longer, outside path would result in tire wear, poor handling, and if the traction of the tires were too great, the axle itself could be damaged. | اختلاف سرعت بین چرخها در مسیرکوتاهتر داخلی و چرخهای مسیرطولانی تر خارجی، منجرخواهدشد به فرسودگی چرخها، جابجایی ضعیف، و کشش زیادلاستیکها ، و آسیب دیدن خود میله فرمان. |
Automobiles can have several types of differentials; Open, Limited-Slip, and Locking. | اتومبیلها می توانند چندین توع دیفرانسیل داشته باشند؛ دیفرانسیل آزادکننده حرکت لاستیکها،دیفرانسیل کنترل کننده اختلاف کشش لاستیکها، و دیفرانسیل افزون کننده کشش لاستیک. |
An open differential lets either wheel spin at any speed traction allows. | دیفرانسیل آزادکننده حرکت لاستیکها باعث می شود تا هریک از چرخها تحت هر کشش سرعت مجازی بچرخند. |
The majority of cars on the road have this kind of differential. | اکثریت خودروها ی جاده دارای این نوع دیفرانسیل هستند. |
A limited slip differential has either viscous liquid or small clutch packs to allow power to go to the wheel with traction while the other wheel is spinning without traction. | دیفرانسیل کنترل کننده اختلاف کشش لاستیکها یا از کلاچ مایع ویسکوز یا از پک کلاچ آزادکننده و درگیرکننده سیستم انتقال قدرت استفاده می کند.. |
This type of differential is mostly seen on sports cars. | این نوع دیفرانسیل اغلب در خودروهای اسپورت مشاهده می شود. |
A locking differential uses a mechanical connection to lock or unlock both wheels. | دیفرانسیل قفل کننده هر دوچرخ به میل فرمان از اتصال مکانیکی برای قفل کردن یا آزادکردن هردو چرخ استفاده می کند. |
The only usual application for this is off-roading in trucks or SUVs. | تنها استفاده معمول این دیفرانسیل در کامیونها و خودروهای شاسی بلندی است که درمسیرهای ناهموار حرکت می کنند. |
Esempio di traduzione Agriculture
Agriculture Esempio di traduzione
Partenza (English) | Arrivo (Persian) |
---|---|
Agricultural science began with Gregor Mendel's genetic work, but in modern terms might be better dated from the chemical fertilizer outputs of plant physiological understanding in 18th-century Germany. | علوم کشاورزی با کارزنتیک گرگور مندل آغاز شد، اما درعصرنوین تاریخ آن به اززمان درک فیزیولوژی گیاهی و تولیدات کود شیمیایی قرن 18 آلمان برمی گردد. |
[citation needed] In the United States, a scientific revolution in agriculture began with the Hatch Act of 1887, which used the term "agricultural science". | (لازم به یادآوری است) که در ایالات متحده امریکا همراه با قانون هچ 1887 یک انقلاب علمی درکشاورزی بوجودآمد، که واژه "علوم کشاورزی"را بکاربرد. |
The Hatch Act was driven by farmers' interest in knowing the constituents of early artificial fertilizer. | قانون هچ به خاطرعلاقه مندی کشاورزان به دانش مربوط به نظاام نامه های کودمصنوعی تدوین گردید. |
The Smith-Hughes Act of 1917 shifted agricultural education back to its vocational roots, but the scientific foundation had been built. | قانون 1917 اسمیت هیوز آموزش کشاورزی را به منشاء حرفه کشاورزی ارتباط داد، اما بنیاد کشاورزی تاسیس شده بود. |
[2] After 1906, public expenditures on agricultural research in the US exceeded private expenditures for the next 44 years. | [2] پس از 1906، به مدت 44 سال مخارج دولتی تحقیقات کشاورزی امریکا از مخارج تحقیقات کشاورزی بخش خصوصی بیشتر بود. |
La mia esperienza
Esperienza
11 anni
Istruzione
- 2016 M.Ed. alle Ferdousi University of Mashhad- Freshman
- 1995 BA/BS alle AU-T Branch
Iscrizioni
- International Medical Interpreters Association (iscritto il 1958)
Iran, Islamic Republic Of
Disponibile Oggi
November 2024
Sun. | Mon. | Tues. | Wed. | Thurs. | Fri. | Sat. |
---|---|---|---|---|---|---|
27
|
28
|
29
|
30
|
31
|
1
|
2
|
3
|
4
|
5
|
6
|
7
|
8
|
9
|
10
|
11
|
12
|
13
|
14
|
15
|
16
|
17
|
18
|
19
|
20
|
21
|
22
|
23
|
24
|
25
|
26
|
27
|
28
|
29
|
30
|